شعر و موسیقی

مریم حیدرزاده و آلبوم جدید جهان

روش آرایشگرها برای اثبات وجود خدا

ادامه نوشته

دانلود موزیک های جدید دنیا



آخه چطور دلت اومد

بارون

دلداده

گلم

هوا بد شد

اون که رفته

راه عشق

شیرین و فرهاد

سری دیگه از جدیدترین موزیک های ایرانی.....

آهنگ جدید و زیبای احسان خواجه امیری:                                        نامه

..............................................................................................................

 اینم آهنگ جدید و شاد پژمان:                                                    ای شیطون

..............................................................................................................

 اینم آهنگ جدید هاتف:                                                                  زن آمد

..............................................................................................................

 اینم آهنگ جدید و ریمیکس روزبه و امیر:                                            برو

..............................................................................................................

 اینم آهنگ جدید و زیبای شاهرخ:                                                     قصه

..............................................................................................................

 اینم آهنگ جدید سعید محمدی:                                                 یادت هست

..............................................................................................................

اینم آهنگ محال شادمهر ... جدید به سبک ترنس        دانلود محال (سبک جدید

دو آهنگ جدید

آهنگ جدید مهسا و شهرام کاشانی به نام یه زره دوسم داشته باش

دانلود کیفیت ۱۲۸

آهنگ جدید محمد امین به نام گل همیشه نازم (خیلی توپه)

دانلود کیفیت ۱۲۸

آلبوم دی جی افشین             شیتونی

01 Dj Afshin - Aroosak

Download

02 Dj Afshin - Parizad

Download

03 Dj Afshin - SHEYTOUNI Download
04 Dj Afshin - rOYAYE mAHAL Download
05 Dj Afshin - Dj Afshin & Dj Nima Download
06 Dj Afshin - Bayad Beram Download
07 Dj Afshin - Bache Download
08 Dj Afshin - Havaye To Download
09 Dj Afshin - Shabhaye Bandar

آلبوم جدید و زیبای فرامرز آصف

 

وای وای

عروس مهتاب

شهر آواز

چایی چایی

قشنگ روزگار

خبرچین

یار دبستانی

گل فروش

مامانم اینا

وای وای (Instrumental)

---------------------------

مهدی مقدم (خیلی بد شد) ۱۲۸

دانلود

--------------------------

فرامرز آصف (دموی آلبوم روزگار قشنگ) ۶۴

دانلود

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بهزاد به نام وعده

 

وعده

شوق پرواز

زهره

لیلا

منم من (تار و آواز)

جوونی

منم من

فتالو

با تو

شوق پرواز (Instrumental

  آلبوم جدید علیرضا فرد

Track1

Track2

Track3

Track4

Track5

Track6

آلبوم بسیار زیبای آرش دلفان به نام چالوس رو

آرزو

با تو بودن

بخت

با تو میگم

به من بگو

بی خیال

فقط با تو

نرو از پیشم

تموم شده

قصه

یادمه

آلبوم زیبا از شهاب بخارائی

تقدیر

پشیمونی

رقیب

قلب من

گل سرخ

منو بشناس

لحظه

صخره سکوت

یک آهنگ بسیار زیبا از Galvanize feat Q-Tip به نام x-chemical_brothers

اگه دانلود نکنید از دستتون رفته)

song

دانلود

 آهنگ تک ستاره سامان با ورژن جدید (تکنو) هیچ جا نیست حتما دانلود کنید خیلی قشنگه

www.avkmusic.tk

دانلود ورژن جدید آهنگ تک ستاره : سامان

آلبوم لیدا

اینم كل آهنگ هایي که لیدا تا حالا اجرا کرده...

عسلک

شهر عشق

اما

به یاد تو

قلب دفتر

ما به هم نمی رسیم

دمو(آلبوم)

آلبوم جدید و کامل دیجی نگار

دوستان اینم كل آهنگ هاي دي جي نگار

 

Tak-Music.Tk---Tehroon.org

اي خداي مهربون

قائم موشك

همين حالا بگو

يه كمي دوسم داشته باش

نگار - همین حالا بگو

نگار و آرمین - قایم موشک

مهران زاهدی - به سوی تو (موزیک تیتراژ پایانی سریال اولین شب آرامش)

پریسا و پارسا(گروه آبی) - نه

شهاب اصفهانی - بی تو نمیشه

ریو - خورشید روشن (راک)

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar

www.avkmusic.tk

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 01 Hamsar

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 02 Asrare Azalr

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 03 Daryacheye Noorr

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 04 Tobehr

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 05 Ghataie dar Mahvarr

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 06 Darighar

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 07 Violin Ba Pianor

Behzad Khosh Mashreb - Hamsar - 08 Afsoonr

بهزاد آلبوم وعده
 

| ‌Behzad | Vade | Coming Soon

وعده

شوق پرواز

زهره

لیلا

منم منم

جوونی

با تو

فاطلو

شوق پرواز 

www.avkmusic.tk

گل هیاهوی

فدای سرت۱

داوای داوای

پاپ کرن

آدم فروش

تو رو میخوام

برو دیگه دوستت ندارم

فدای سرت ۲

ژينا

واسه چي

دنيا مثل تو نداره۲

باور كن

هوس

اون با من

حالا واي واي

دنيا مثل تو نداره

آهنگ دی جی نگار با هم خوانی آرمین به نام قایم موشک

  دانلود موزیک ویدیو

ویدیو همین حالا بگو از دی جی نگار

  دانلود موزیک ویدیو

آلبوم عاشق ترین از کورس


 

گفت وگو با تنها پزشك درمان مصدومان شيميايى در بمباران سردشت

گفت وگو با تنها پزشك درمان مصدومان شيميايى در بمباران سردشت
من ماندم
بنفشه سام گيس
138459.jpg
در جنگ ايران و عراق جمع بيشمارى «ماندند» و بسيارى «رفتند». آنها كه ماندند اما، بعدها پرونده خاطره ماندنشان به بايگانى «اقدامات انجام شده» فرستاده شد تا «ثبت» شود. از جمله آنها كه مانده بود دكتر حسن سقط فروش بود. پزشك جوان سال هاى ۶۵ و۶۶ كه امروز متخصص قلب است و آن زمان در كسوت سربازى داوطلب. زمانى كه شهر سردشت هدف بمباران شيميايى قرار گرفت، آن پزشك جوان ۲۹ ساله در آن شهر مشغول به خدمت بود. تنها پزشك متخصص درمان مصدومان شيميايى كه در شهر حضور داشت. روز ۷ تيرماه ،۱۳۸۴ پس از گذشت ۱۸ سال از پايان جنگ، سقط فروش در سالروز بمباران شيميايى سردشت به اين شهر آمد. در حالى كه خاطره آخرين حضور خود را در مقابل ميكروفن ضبط صوت با صداى بلند به ياد مى آورد و از شهرى مى گفت كه امروز از نو ساخته شده اما دل مردمانش همچنان شكسته است. سقط فروش از خيابان هاى شهرى گذشت كه جوانانش او را نمى شناختند و غريب اش مى پنداشتند. در هيبت مسافرى كه براى خريد آمده است و او در همان چند خيابان نه چندان طولانى شهر به دنبال سالن واليبال مى گشت كه ۱۸ سال پيش، نقاهتگاه شده بود، سالن واليبال پشت فرماندارى، با ۷۰ تخت...
•••
•۱۸ سال پيش، زمانى كه سردشت بمباران شيميايى شد شما به عنوان تنها پزشك متخصص درمان مصدومان شيميايى در شهر حضور داشتيد. شرايط شهر چگونه بود و شما چطور به اين منطقه اعزام شديد؟
من از يك ماه پيش از بمباران به عنوان پزشك شيميايى اعزام شدم. داوطلبانه درخواست كرده بودم كه از بيمارستان بقيه الله تهران به منطقه شمال غرب كشور منتقل شوم و يادم هست كه روز اول با درخواست من مخالفت شد اما من دلايلى براى خودم داشتم و بالاخره موافقت شد و آمدم. داخل شهر هيچ آمادگى براى مقابله وجود نداشت گرچه تعداد جمعيت هم كم بود. چون انتظار نداشتيم كه شهرها و مناطق مسكونى بمباران شيميايى شود. ما در منطقه اى واقع در ۱۵ كيلومترى سردشت به سمت مرز عراق موسوم به «هاوار سليمان» امكانات شيميايى مان را مستقر كرده بوديم كه شامل داروهاى شيميايى، كيت هاى تشخيصى، حمام هاى صحرايى و اورژانس پزشكى شيميايى بود. امكانات در آنجا مستقر شده بود تا در صورت بمباران شيميايى، مصدومان سريعاً حمام كنند تا مانع از جذب بيشتر آلودگى شود و بلافاصله آنژيو كت و سرم تيوسولفات سديم تزريق شود. داخل شهر هم سالن واليبال پشت  فرماندارى به عنوان نقاهتگاه با حدود ۷۰ تخت آماده شده بود.
•اشاره كرديد كه انتظار نمى رفت شهر بمباران شيميايى شود. زمان، زمان جنگ بود و سردشت هم يك شهر مرزى بود كه اين احتمال نمى بايد دور از ذهن باشد كه منطقه مسكونى بمباران شيميايى شود.
بله، سردشت هر روز در معرض بمباران قرار داشت چون تمام هواپيماهايى كه وارد ايران مى شدند، در بازگشت بمب  هاى اضافى شان را در سردشت مى ريختند و اين يك روال عادى بود اما واقعاً انتظار بمباران شيميايى نداشتيم.
•شما در روزهاى پيش از بمباران شيميايى در سردشت چه مى كرديد؟
صبح ها به نيروهاى بسيج و امداد، آموزش مى داديم و بعدازظهرها هم با همكاران پزشك مشغول درمان مصدومان و بيماران معمولى بوديم. اما روز بمباران، حدود ساعت ۴ بعدازظهر من روى يكى از تخت هاى داخل سالن نقاهتگاه مشغول استراحت بودم. چند نفر از نيروهاى بسيج هم بودند. ناگهان صداى انفجار آمد اما صدا آن قدر گنگ بود كه فكر كرديم خارج از شهر است. يك آمبولانس در اختيار من بود. سوار شدم و از مقابل مغازه رنگ فروشى كه بمب در آن افتاده بود رد شدم. مغازه خراب شده بود و دود غليظى از پنجره هاى شكسته مغازه بيرون مى آمد. به نظر مى رسيد كه مغازه تركش خورده و فكر من به بمباران شيميايى نرفت. به بيمارستان رفتم و آنجا صحبت از بمباران شيميايى بود. متاسفانه كيت هاى تشخيصى هم در منطقه آوارسليمان بود و بنابراين نمى توانستيم از ظاهر بيماران، مصدوميت شيميايى را تشخيص بدهيم. بلافاصله به طرف نقاهتگاه حركت كردم. دو سرباز نگهبان مقابل فرماندارى بودند كه حالتى خواب آلوده داشتند و به شدت وحشت زده بودند. آنها را سوار آمبولانس كردم و به داخل نقاهتگاه بردم. در فاصله اى كه ماسك و لباس هاى محافظ را پوشيدم و به سراغ دو سرباز برگشتم ديدم كه تاول ها بر بدن آن دو سرباز ظاهر شده بود و تازه آن زمان فهميدم كه منطقه با گاز خردل شيميايى شده است. چون تا آن زمان نمى دانستيم كه گاز خردل يا اعصاب استفاده شده است. بلافاصله به نيروهاى سپاه اعلام كردم كه به مردم بگويند شهر بمباران شيميايى شده است. آن زمان حدود ۲۰ دقيقه از انفجار مى گذشت.
•بعد از بمباران شيميايى، چه مدت لازم است تا آلودگى در سراسر شهر منتشر شود يا افراد بتوانند خود را از آلودگى حفظ كنند؟
در مورد گاز خردل تا زمانى كه بمب خنثى نشده اثر آن در منطقه باقى مى ماند. من بيمارى داشتم كه تا ۴۰ روز بعد از بمباران سالم بود اما روز چهلم به خانه شان رفته و لباس هاى روز اول بمباران را شسته بود و بلافاصله آلوده شده بود. متاسفانه گاز خردل، گاز سنگين و ماندگارى است و بيشترين صدمه را وارد مى كند.
•به روز بمباران برگرديم. زمانى كه با ديدن تاول ها بر پوست بدن آن دو سرباز به بمباران شيميايى با گاز خردل اطمينان پيدا كرديد...
متاسفانه تعداد نيروهاى كمكى و آموزش ديده ما كم بود. و بدترين مشكل اين بود كه آب تنها حمامى كه بين فرماندارى و نقاهتگاه قرار داشت قطع شد و بنابراين ما از امكان شست وشوى اوليه براى مصدومان هم محروم شديم و متاسفانه تمام افرادى كه وارد نقاهتگاه شدند به دليل وضعيت لباسى كه بر تن داشتند سريعاً ظرف ۵ دقيقه آلوده شدند. يادم مى آيد كه در دو، سه ساعت اوليه تعدادى از مسئولان شهر براى آمارگيرى به نقاهتگاه آمده بودند و متاسفانه همگى آلوده شدند. كمبود امكانات كار ما را بسيار سخت كرده بود. وضعيت دارويى خوب بود اما به خصوص به افرادى نياز داشتيم كه تزريق وريدى بلد باشند و تزريق سرم تيو سولفات سديم هم حداقل ،۵ ۶ دقيقه وقت مى گرفت.
138477.jpg
•وضعيت روحى شما در ساعات اوليه پس از بمباران چگونه بود؟
تا يك ساعت بعد از بمباران كه نيروهاى كمكى از شهر آمدند، من از مردم درخواست مى كردم هر فردى را مى شناسند كه بتواند تزريق وريدى انجام دهد به نقاهتگاه بياورند. حال روحى خوبى نداشتم و احساس تنهايى شديدى پيدا كرده بودم علاوه بر آنكه هيچ كس نمى دانست كه تا نيم ساعت بعد چه خواهد شد. چه بلايى برسرمان مى آيد، آيا ما هم شيميايى مى شويم يا نه، تعداد مصدومان چقدر افزايش مى يابد و...متاسفانه مشكل اعزام داشتيم. اعزام زمينى از غروب به بعد به هيچ وجه ممكن نبود چون تامين جاده نداشتيم و اعزام از طريق هلى كوپتر انجام مى گرفت و در مجموع تصميم گيرى بسيار دشوار و سخت تر از آن، پاسخگويى به مسئولان استان بود.
•شما در حين انجام وظيفه، شيميايى شديد. اين اتفاق چگونه افتاد؟
ما لباس هاى بادگير به تن داشتيم، بيش از حد عرق كرده بوديم و دچار استرس شديد هم بوديم. هواى نقاهتگاه گرم و طاقت فرسا بود. ساعت ۳۰/۱۱ شب دختربچه ۵ساله اى را آوردند. گرفتن رگ براى چنين سنى بسيار سخت است اما بايد انجام مى شد. من ماسك زده بودم تا از مجراى تنفسى آلوده نشوم. اما با داشتن ماسك، گرفتن رگ غيرممكن بود. يك لحظه تصميم گرفتم كه رگ دخترك را بگيرم. ماسك را درآوردم، رگ دختر را گرفتم و تزريق را انجام دادم. حدود ۱۰ دقيقه اى گذشت كه احساس سوزش و تهوع و استفراغ كردم. آلوده شده بودم. همكاران مرا به بيمارستان بردند. حمام كردم و سرم تيو سولفات سديم زدم اما در آن لحظه چشمانم هم دچار سوزش شده بود. يك ساعت از نيمه شب گذشته بود كه قرار شد مرا زمينى و با آمبولانس اعزام كنند. صبح به مهاباد رسيديم. به بيمارستان رفتيم اما كادر بيمارستان اجازه ورود نمى دادند و به شدت ترسيده بودند. من خودم را معرفى كردم و گفتم كه فقط مى خواهم دوش بگيرم، مسئول بخش گفت اگر شما را پذيرش كنيم حتماً به دنبال شما، افراد ديگر هم اعزام خواهند شد. به او اطمينان دادم كه حتى در اين صورت مى توانم دستورات درمانى و دارويى بدهم. بالاخره با اجازه رئيس بيمارستان به من اجازه دادند كه حمام كنم. بعد از آن به اروميه اعزام شدم، سه روز در بيمارستان بسترى بودم و روز چهارم، مسئول بهدارى شمال غرب به عيادتم آمد. هنوز جراحت سوختگى و تاول روى بدنم بود سوزش چشم داشتم و لباس راحتى پوشيده بودم. هنگام رفتن گفت من به سردشت برمى گردم شما كارى ندارى؟ گفتم من هم با شما مى آيم. گفت با اين وضع؟ گفتم شما مسئول من هستى. اگر قبول مى كنى با همين لباس مى آيم، به سردشت برگشتيم و بقيه مجروحان را درمان كردم.
•چهار روز از بمباران گذشته بود. وضعيت مجروحان، وضع شهر چه تفاوتى با روز اول داشت؟
من از اهالى شهر شنيدم كه بيشترين صدمه از بابت ناآگاهى بوده است. يكى از مصدومان مى گفت كه مسير انفجار بمب را ۱۰ بار رفت وآمد كرده است. مصدوم ديگرى مى گفت چون قبلاً شنيده بود كه به هنگام بمباران شيميايى بايد حوله مرطوب مقابل صورت بگيرند او هم به محض اطلاع از بمباران شيميايى، در حوض خانه شان استحمام كرده بود در حالى كه آب  حوض كاملاً آلوده بوده است.
•شما در جريان چه روندى آموزش هاى مراقبت از مصدومان شيميايى را فرا گرفتيد و آيا ضرورتى براى اعزام نيروهاى آموزش ديده به مناطق خاص و در معرض خطر بمباران شيميايى احساس شده بود؟
پيش از پايان دوره آموزشى و در زمان خدمت سربازى ما به تهران اعزام شديم كه اين اعزام با بمباران شيميايى فاو _دى ماه ۶۵- همزمان شد. تعداد زيادى از مجروحان فاو به تهران منتقل شدند و حداقل سه تا از سالن هاى سرپوشيده ورزشگاه آزادى اشغال شده بود. ما ۷۰ پزشك بوديم كه يك روز بنابر انتخاب يكى از مسئولان رده بالا، من به همراه دو پزشك ديگر به بيمارستان بقيه الله رفتيم كه قرار بود بعدازظهر آن روز مجروحان را به بيمارستان منتقل كنند. آنجا چهار بخش ۶۰ تخته اشغال شد و روز بعد هم يك ICU با ۱۸ تخت داير كردند و فكر مى كنم كه ما ۲۴ ساعته مشغول كار بوديم. مجروحان بسيار بدحال بودند و اكثراً دچار ضايعات ريوى شده بودند. فاو هم با گاز خردل شيميايى شده بود و البته تعداد شهدا به دليل صدمات ريوى بسيار بالا بود. بعد از دو ماه تعداد مجروحان كم شد و از بين ما سه نفر، فقط مرا نگه داشتند كه آن دوران براى من كه پزشك عمومى بودم، تجربه خوبى بود. زيرا متخصصان بنام پوست و ريه در بيمارستان مستقر شدند. بنابراين ما علاوه بر آنچه از كتاب ها ياد گرفته بوديم از تجربه اين اساتيد هم آموختيم. يادم هست كه دكتر روحانى (متخصص پوست) و دكتر مسجدى و دكتر اناركى (متخصص ريه) در بيمارستان حضور داشتند. يكى از تجربيات خوب من اين بود كه فهميدم استفاده از پمادها براى ترميم تاول ها به خصوص در هواى گرم، رطوبت ايجاد كرده و ترميم تاول را به تاخير مى اندازد. در حالى كه مى بايد از داروهاى خشك كننده پوست استفاده شود. متخصصان همان زمان شروع به ساخت اين پمادها كردند.
•چند وقت در تهران با مجروحان فاو كار كرديد؟
دو ماه و نيم در تهران بوديم و اواخر اسفند ۶۵ داوطلبانه به اروميه آمدم و ارديبهشت ۶۶ به سردشت اعزام شدم. اما دومين تجربه كار با مصدومان شيميايى، زمان بمباران منطقه اى بين پيرانشهر و عراق بود كه حدود ۶۰ يا ۷۰ مجروح شيميايى كه عمدتاً عراقى بودند به اروميه منتقل شدند و در نقاهتگاه شركت دخانيات بسترى شدند. آن منطقه را هم با گاز خردل بمباران كرده بودند و تجربه من فقط درمان مصدومان با گاز خردل است.
•اما در دوران جنگ، گاز اعصاب هم استفاده شده بود.
بله، در جنوب كشور. كه ما از آن گروه مصدومان، فردى را مشاهده نكرديم. البته مى دانستم كه گاز اعصاب روى سيستم اعصاب اثر مى گذارد اما مصدوم، افراد ديگر را آلوده نمى كند. البته سيانور هم دوبار زده بودند كه بلافاصله منجر به مرگ مى شد. ولى گاز خردل آلودگى وسيع در پى داشت.
•انتقادى كه سال هاى بعد به مسئولان نظامى كشور وارد شد اينكه چرا از آموزش مردم عادى و ساكنان مناطقى كه در معرض خطر بمباران شيميايى قرار داشتند غافل شده و آموزش آنان را در اولويت قرار ندادند.
من تصور نمى كنم كه مسئولان از بمباران شيميايى منطقه از پيش خبر داشته اند. به هر حال تمام اين شهرها؛ بانه، پيرانشهر، سردشت، ميرآباد و... با عراق مرز مشترك داشتند.
•فكر نمى كنيد كه مسئولان نظامى نظرشان اين بوده كه اولويت آموزش با نيروهاى نظامى است تا مردم عادى؟
از آموزش نيروهاى نظامى اطلاعى ندارم. در واقع فقط نيروهايى كه قرار بود با ما كار كنند آموزش ديده بودند كه شامل كادر پرستارى، امدادگران و مسئولان بهداشتى سپاه بودند. واقعيت اين است كه ما به هيچ وجه به بمباران شيميايى مناطق مسكونى فكر نمى كرديم. نه من و نه حتى مسئولان نظامى هم چنين احتمالى نمى دادند. اما آن زمان نيروهاى آموزش ديده هم صدمه ديدند چون به آن آموخته ها عمل نكردند. من هم با وجود آموزشى كه فرا گرفته بودم مصدوم شدم اما چه بايد مى كردم؟ شايد تصميم گيرى در يك مرحله بحرانى و آن هم قرار گرفتن در اولين تجربه عملى و استرس درونى كارى سخت باشد. يا بايد محل را ترك مى كردم يا بايد وظيفه ام را انجام مى دادم... من ماندن را انتخاب كردم.
•در سال هاى جنگ، ايران در تحريم دارويى قرار داشت. داروهايى كه در آن زمان مصرف مى شد از چه كشورى وارد مى شد و كيفيت اين داروها چگونه بود؟
ماسك هايى كه در اختيار ما قرار داده بودند محصول آلمان بود. احتمالاً داروها هم از آلمان مى آمد. چون ما توليد داخلى نداشتيم. اما اين داروها در ساعات اوليه به عنوان پادتن عمل كرده و سم وارد شده را خنثى مى كرد مگر اينكه ميزان سم وارد شده خيلى زياد بود كه بافت را از بين مى برد.
•آثار مصدوميت شيميايى براى خودتان چه بود؟
تاول هايى در بدنم ظاهر شد كه تاول هاى سوختگى معمولى بود و واقعاً تا ۶ ماه پيش هيچ گاه به عوارض مصدوميت فكر نكردم. حتى تا ۶ ماه پيش كسى از مسئولان نمى دانست كه من شيميايى شده ام تا اينكه همسرم به طور اتفاقى با دكتر خاطرى- از اعضاى انجمن دفاع از قربانيان سلاح هاى شيميايى - آشنا شده و ايشان گفته بود كه دو، سه سال است دنبال من مى گردند. من البته چنين تصورى نداشتم چون خودم را سربازى مى دانستم كه برحسب وظيفه ام در سردشت بوده ام. هر چند كه در سن ۳۵ سالگى سكته كردم و ۴ بار هم آنژيوپلاستى شدم اما هيچ كدام را ناشى از مصدوميت شيميايى نمى دانم.
•پس از بازگشت از سردشت چه كرديد؟
من مردادماه به اروميه برگشتم. پيش از خدمت سربازى، در امتحان رزيدنتى شركت كرده بودم و در مردادماه به من خبر دادند كه در امتحان قبول شده ام. بنابراين اسفند سال ۶۶ براى گرفتن تخصص به تهران آمدم. از دانشگاه تهران تخصص قلب گرفتم و دوباره به اروميه بازگشتم.
•شهر حلبچه چند ماهى بعد از سردشت و در ماه هاى پايانى جنگ ايران و عراق بمباران شيميايى شد. به عنوان يك پزشك آيا حاضر بوديد كه به منطقه دشمن برويد و به مصدومان حلبچه كمك كنيد؟
همين جا هم مصدوم عراقى مى آوردند. ما پزشك بوديم و بايد درمان مى كرديم. بله، اگر پيشنهاد مى شد، مى رفتم.
•آيا زمانى كه در سردشت بوديد معناى واژه «بحران» را لمس كرديد؟
بله، چون انتظار اين فاجعه را نداشتم و آن زمان مفهوم بحران را لمس كردم.
•پس چرا شهر را ترك نكرديد؟
من به رفتن از شهر فكر كردم. يك لحظه همان زمانى كه بالاى سر آن دختربچه ۵ ساله بودم. يا بايد مى رفتم يا مى ماندم.
•اگر مى رفتيد چه مى شد؟
تا پايان عمر دچار عذاب روحى بودم.
•چرا بعد از مجروحيت به شهر بازگشتيد؟
مصدوميت من آنقدر شديد نبود كه مانع از كارم بشود. شايد در خانه ام مى توانستم بيشتر استراحت كنم ولى به عنوان يك پزشك بايد برمى گشتم. من احساس مى كردم كه در سردشت به من نياز دارند و اين بازگشت هم به من صدمه اى نخواهد زد خيلى ها به من تلفن مى زدند و مى گفتند ما رفتيم، خداحافظ...
•و آن زمان وسوسه نمى شديد كه بگوئيد من هم مى آيم؟
هيچ گاه، فقط همان يك بار. فقط همان بار به فكرم رسيد كه يا بايد بروم يا بمانم... كه ماندم.
•در علم پزشكى نفرت جايى ندارد. حداقل براى شما كه بيمار عراقى را هم مثل هموطن خودتان مداوا كرديد. اما لااقل همان زمانى كه آن دختربچه ۵ ساله شيميايى شده را نزد شما آوردند يا زمانى كه خودتان شيميايى شديد آيا احساس نفرت نكرديد؟
تنفر از چه چيز؟ از نظر من مليت و هويت بيمار فرقى ندارد. براى هيچ پزشكى اگر اسمش «پزشك» باشد...
•شما بعد از ۱۸ سال به سردشت بازگشتيد. آيا مكان هايى بود كه خاطرات تلخى را براى شما زنده كند؟ احساس تان از تنفس هواى اين شهر جنگ زده كه شما هم در سرنوشت چند روز آن سهيم بوده ايد چيست؟
آنچه كه در ذهنم باقى مانده بدترين ها است. اگر شيميايى نمى شدم مطمئناً خدمات ارزنده اى براى مصدومان شيميايى ارائه مى كردم.
•و اين بدترين احساس براى يك پزشك است؟
بله. چون با وجود كمترين امكانات بايد تصميم مى گرفتم. نمى دانستم چه اتفاقى مى افتد و بر سر هزار راهى قرار داشتم. هيچ گاه فكر نمى كردم كه روزى برسد كه من تنها تصميم گيرنده باشم.
•بدترين خاطره شما از جنگ چيست؟
فكر مى كنم يك ساعت بعد از بمباران شيميايى بدترين لحظات زندگى ام در طول جنگ باشد چرا كه با خيل عظيم قربانيان بمباران شيميايى مواجه بودم و مى خواستم بيشتر از آنچه كه در توان دارم در خدمت مصدومان باشم كه متاسفانه چنين نشد و شيميايى شدم.

هم کلا سیهای خود را پیدا کنید :

http://www.irankonkour.com/schools.asp?city=23